معنویت سیاه
- نوشته شده : باشگاه اندیشه
- 05 دسامبر 2018
- تعداد نظرات :0
مهرداد ناظری
قاره پهناور آفریقا در سیر تحولات فرهنگی و تاریخی خود، مسیر پرفراز و نشیبی را پیموده است و در طول زمان تجربهای غنی از معرفت بشری و نظام ارزشهای دینی به جای گذاشته است. شواهد باستانشناسان نشان میدهد که بیش از سیهزار سال قبل از میلاد مسیح، اشکالی از دینهای بومی در اکثر نقاط آفریقا وجود داشته است. در تصویرهایی که بر دیوار غارها ترسیم شده، نمادهایی از رفتارهای دینی دیده میشود که بیانگر اهمیت فعالیتهای مذهبی در این سرزمین است. از ویژگیهای مهم بینش دینی مردم آفریقا این است که به موازات تحولات اقتصادی، رفتارهای اخلاقیشان هم تغییر کرده است. امروزه ثابت شده تمدنهای باستانی که در مرحله شکار و صید باقی ماندهاند، هرگز رشد را تجربه نکردهاند. در این گونه اجتماعات خمیرمایه فرهنگ در مرحله ابتدایی باقی مانده و تمام استعدادها در مسیر موقت در صید و شکار خلاصه شده است. اما تمدنهایی که قدم در راه کشاورزی گذاشتهاند و غذا ذخیره کردهاند، موجب شده که انسانها فراغ بالی پیدا کنند و به فکر تحول زندگی خود بیفتند.
قاره آفریقا با ورود به عصر کشاورزی و مهاجرت وسیع مردم از اقصی نقاط عالم به آنجا شاهد تغییر در اعتقادات و باورهای دینی بوده است. اگرچه سابقه دینی در آفریقا با شروع زندگی و حیات مقارن است، تحول فرهنگ عمومی و تغییر خصلتهای بشری زمینهای مساعد برای رشد ادیان مترقیتر را فراهم کرد. شواهد نشان میدهد در دورانهای بدوی در بسیاری از نقاط قاره آفریقا، نوعی نگرش دینی خاص وجود داشته که فاقد انسجام است. مثلاً در مورد بعضی از کوتولههای آفریقایی (پیگمهها) شنیده میشود که هیچ نوع عبادت و شعائر دینی خاصی ندارند و در نزدشان اثری از توقم، بتها و خدایان دیده نمیشود. مردگان خود را بدون هیچ تشریفات به خاک میسپارند و هرگز به آنان فکر نمیکنند. اگر به گفتههای سیاحان که البته خالی از مبالغه هم نیست توجه کنیم، این طوایف در میان خود، حتی خرافاتی هم ندارند. کوتولههای کامرون فقط به خدایان شر عقیده دارند و هرگز درصدد نیستند که با اجرای اعمالی این خدایان را راضی نگه دارند، چون به نظر آنان این کارها در جلب رضایت خدایان هیچ تأثیری ندارد.
اما تحولات اجتماعی و تغییر شیوههای زندگی و حاکمیت فرهنگ یکجانشینی زمینهها و بسترهایی فراهم آورد که نگرش دینی مردم، فُرم و محتوای خاصی پیدا کرد به طوری که میتوان به عنوان اسطورهها و الگوهای دینی به آنها استناد کرد. اجرای مراسم و تشریفات قربانی و نذرکردن برای بخشش گناهان، تقدیس بخشیدن به اشیاء و … مصادیقی است که در تجزیه و تحلیل عقاید دینی مردم بومی آفریقا مورد توجه قرار گرفته و مطالب زیادی درباره آن نوشته شده است.
برخی از مهمترین باورهای بومی و ادیان بدوی آفریقا از این قرارند:
1ـ توتمیسم: توتم (Totem) واژهای است از زبان سرخپوستان آمریکا دال بر قرابت محارم. توتمیسم یکی از مهمترین اشکال و صور دینی در جوامع ابتدایی است که طرفداران زیادی داشته است. قبایل و عشیرههای توتمپرست، هر کدام حیوان یا نوعی گیاه و گاهی یک پدیده بیجان طبیعت را تقدیس میکنند و نسبت به او در میان خود وظایفی بر عهده دارند. از سوی دیگر زندگی یک قبیله یا کلان بر محور توتم مورد قبول، رسمیت مییابد و نوعی خویشاوندی میان اعضاء شکل میگیرد. به طوری که دو فرد از یک قبیله اجازه ازدواج با یکدیگر را ندارند.
بخش پهناوری از قاره آفریقا دارای سکنهای است که به توتمیسم گرایش دارند. آفریقاییها دارای کلانهای جانوری و گیاهی فراوانی هستند که مهمترین آنها عبارتند از: پلنگ، گاومیش، سگ، طوطی، کلان گیاه بارهنگ، ساقه غله و نخل شیرهدار.
مثلاً در کلان پلنگ، احترام و تقدیس پلنگ واجب است و کسی حق بیاحترامی به آن و یا کشتن آن را ندارد. اگر تصادفاً چنین کند باید بگوید برادرم را کشتم و با اعتذار، شیره درخت نخل محلی را روی زخم پلنگ بمالد. اگر پلنگی را مرده بیابند، باید تکههای پارچه سفیدی بر آن بگسترانند و پوزهاش را شیره درخت نخل بمالند تا مراتب تأسف توأم با احترام خود را نسبت به پلنگ به جای آورند. در مورادی اعضای کلان پلنگ به نشان سوگواری، خود را به گچ میآلایند و پلنگ را به خاک میسپارند. نکته حائز اهمیت این است که افراد قبیله برای مشخص کردن کلانهای خود البسه خاصی به کار میبرند و در موارد خاصی از آنها استفاده میکنند.
مثلاً وقتی که عضوی از کلان پلنگ میمیرد، عزادارن وی با گل و لای رنگی، لکههای سرخ و سفید و سیاه بر بدنهای خود نقش میکنند تا هیبت و هیأت پلنگ را نمودار سازد و بر درودیوار کلبههای خود و بدنه تابوت پلنگ هم نقش پلنگ میکشند و در این نقاشیها بر اثر استمرار زمان ماهر و متخصص شدهاند.
در توتمیسم ابتدایی هیچگونه عقاید مربوط به مسائل ماورای طبیعی و لاهوتی و ارواح آزاد غیرمادی که در آنیمیسم (جانگرایی) مشاهده میشود، وجود ندارد. توتمیسم یک نوع مقررات اجتماعی بدوی است که روابط افراد قبیله را نسبت به خود و توتمهایشان معین میکند. بنابراین توتمیسم یک فلسفه زندگی ابتدایی است که در درجه نخست اجتماعی و در درجه دوم جنبه دینی دارد، یعنی دارای عقاید، اساطیر و مناسک اجتماعی و مذهبی است.
توتمیسم در میان قبایل آفریقا: آیین توتمیسم در میان مردم آفریقا از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. بومیان «بچوانا» در مرکز کشور آفریقای جنوبی، به قبایل متعددی تقسیم میشوند که هر یک نامها و مراسم توتمی دارند ولی توتمیسم آنها یک دست و بیتغییر مانده است. مثلاً چون زنان پس از ازدواج، به کلانهای شوهران خود میروند، بدین مناسبت رفته رفته پدر تباری بر مادر تباری غلبه میکند، هر قبیله از بومیان بچوانا توسط رئیس اداره میشود که توتمش، توتم مردم قبیله نیز هست و رئیس قبیله همیشه با نام توتم خود مورد خطاب قرار میگیرد.
بعضی طوایف قبیله «کوتوکو» با این که با تمدن جدید آشنا شدهاند، در دهکدههای خود همیشه نوعی مار کبری نگهداری میکنند و معتقدند که اولاً حامی آنها است و ثانیاً از او مشورت میخواهند و به وسیله او در امور مهم قبیله خود، مانند انتخاب رئیس استخاره میکنند. بعضی بومیان در ساحل کنیا درخت «ایروکو» را مقدس میشمارند و معتقدند که آن درخت منشأ فراوانی نعمت است. قبیله «کیکویر» در کنیا بعضی درختان را مقدس و دارای روح میپندارند، برخی از اهالی آن قبیله، بوته «کدو» را توتم خود میشمارند و معتقدند که جد اولیه آنها از کدو بیرون آمده است.
اما این شکل از توتیسم به مرور زمان مضمحل شد و با ورود اروپاییان به قاره آفریقا، توتمیسم در جریان تحولات در اکثر اجتماعات آفریقایی منسوخ شد. اما اشکال جدیدی از باورهای قبیلهای مبتنی بر اعتقاد به یک توتم جایگزین شد که چند ویژگی اساسی داشت: اول آن که بنیان های اساسی و اصولی دین توتمیسم در آن تغییر یافت. در توتمپرستی پیشرفته، اعتقاد به تابوها کاهش یافته و ممنوعیت و حرمت بین قبیلهای کمتر دیده میشود. دوم آن که توتمیسم از شکل جمعی به شکل فردی درآمده و کمتر در حوزه یک قبیله یا کلان مطرح است. با وجود این در بخشهای مختلف قاره آفریقا توتمیسم چه به شکل سنتی و چه به شکل پیشرفته آن هنوز دیده میشود.
در کنگو علیا، بومیان «بانکالا» هنوز جانور توتمی را نمیکشند و نمیخورند. زن پس از ازدواج، احترام توتم شوهرش را نیز نگه میدارد. کودکی که از آن ازدواج پدید آید، هم توتم پدر و هم توتم مادر را محترم میدارد، ولی بعد از بزرگ شدن، شورای هر دو خانواده توتم قطعی او را تعیین میکند. شورا معمولاً توتم پدری را برای کودک برمیگزیند زیرا بومیان بانکالا به پدر تباری پایبندند.
در حال حاضر در کشورهای گینه بیسائو، سیرالئون، بورکینافاسو، بنین و … توتمیسم به عنوان دینی رسمی در کنار سایر ادیان مثل اسلام و مسیحیت در میان مردم رواج دارد. آمارها نشان میدهد که این نظام ارزشها و باورهای قومی نه تنها روبه ضعف و اضمحلال ننهاده، بلکه کاربست آن بر مبنا و محور یک آیین اخلاقی تأثیرات فراوانی از خود به جای گذاشته است.
بسیاری از مردمشناسان ثابت کردهاند که تأیید توتمیسم در فرهنگ جهانی و سایر ادیان بسیار فراگیر و گسترده است. از جمله میراث توتمیسم در آیین مسیح میتوان به تقدیس کبوتر اشاره کرد. در کتاب انجیل کبوتر حیوانی مقدس و فرستاده خدا معرفی شده است.
در بخشهایی از کتاب مقدس میخوانیم: «چون تمامی قوم تعمید یافتند و عیسی هم [پیش از بعثت] تعمید گرفته دعا میکرد، آسمان شکافته شد و روحالقدس به شکل کبوتری بر او نازل شد».
مراسم عشای ربانی و اجرای مراسم به صورت دستهجمعی از آثار و ریشههای توتمیسم تلقی میشود.
حتی بعضی پا را فراتر نهاده و شکل صلیب در نزد مسیحیان را نوعی توتم قلمداد کردهاند. در دنیای امروز خارج از دایره اعتقاد قبیلهای در قاره آفریقا، نمادهایی از تقدیس یک توهم دیده میشود. مثلاً اعتقاد به پرنده خوشاقبال به مثابه سمبل یک تیم فوتبال و حضور آن در کنار زمین از تجلیات و نمودهای توتمیسم در فرهنگ جهانی است.
همچنین استفاده فراوان از علائم و نشانهها به عنوان سمبل خوشبختی و یا دوری کردن از بدیها که در میان مردم سراسر دنیا مرسوم است به نوعی از اصول فرهنگی توتمیسم نشأت گرفته و به خوبی تأثیر ادیان ابتدایی را بر روی فرهنگ ملل متمدن امروز نشان میدهد.
ویل دورانت در این باره معتقد است: «توتم که عنوان شعاری و رمزی داشته، علامت مفیدی برای خویشاوندی ملتهای اولیه بوده و پس از آن رفته رفته، از جنبه دینی خود خارج شده، عنوان علامت خوشبختی یا نظرقربانی پیدا کرده یا همچون شیر و عقاب، وارد علامت پرچمهای پارهای از دول گشته، یا مانند گوزن علامت جمعیتهای برادری شده و یا به صورت حیوانی بیزبان نماینده استواری یا جنبش لجوجانه بعضی از احزاب سیاسی شده است. اینک در ابتدای ظهور دین مسیح، کبوتر، ماهی و بره حالت رمزی برای این دین داشته، خود آثاری از توتمپرستی قدیمی بوده، حتی حیوان بیقدر و منزلتی چون خوک زمانی توتم یهودیان به شمار میرفته است».
2ـ فنیشیزم: پیش از ادوارد تایلور، بسیاری از محققان، مردمشناسان و جامعهشناسان فنیشیزم را عین آنیمیسم میدانستند ولی تایلور با تحقیقات وسیع و گسترده به این نتیجه رسید که فنیشیزم مقدمه و ابزار آنیمیسم محسوب میشود.
فنیشیزم برای اولین بار توسط شارل دوبروس فرانسوی وارد حوزه مطالعات مردمشناسی شد. او ضمن نقد و بررسی این آیین اشاره کرد که پایه و اصول و بنیان تمام ادیان از فنیشیزم ریشه گرفته است. اما منشأ اصلی این آیین به قرن 18 میلادی برمیگردد زمانی که سیاحان پرتغالی به آفریقا رسیدند و متوجه شدند که بومیان سیاهپوست، اشیایی اعم از درخت، ماهی، گیاه، بت، تکهسنگ، پنجه مرده بعضی از جانوران، چوب خشک، مو، ناخن و… را دارای نیروی جادویی و ماورایی میدانند که بر زندگی تأثیرات فراوانی دارد.
بومیان به واسطه تأثیر فراگیر اجسام مقدس، به آنها احترام گذاشته و برای رفع معضلات و مسائل و دشواریهای زندگی به آنها رجوع میکنند. درباره منشأ فتیستها نظریات متفاوت و گاه متناقضی وجود دارد. اما خارج از دستهبندیهای موجود، میتوان به این موضوع اشاره کرد که انسان بدوی از آنجا که در برخورد با اشیای جاندار یا بیجان خواص و ویژگیهای آنها را نمیشناخت، در ذهنش منشأ خوشیمن یا بدیمن بودن را به آنها نسبت میداد. مثلاً اگر به طور اتفاقی با ماری سمی برخورد میکرد و برای رهایی خود با پرتاب سنگی مار را میکشت، آن تکه سنگ در نظر او دارای نیروی ماورایی و اسرارآمیز تلقی میشد و پس از آن نقش فتیش را در زندگی او بازی میکرد.
از میان مهمترین سبملهایی که نزد پارهای از آفریقاییان معنایی مقدس دارد، میتوان به آتش، رنگها و اعداد اشاره کرد. به عنوان مثال، افراد قبیله گیکویو در مراسم پالایش و تهذیب، با محصولات کشاورزی خود آتش روشن میکنند، این آتش سپس به همه مناطق حمل میشود. در میان افراد قبیله باگاندا عدد 9 معنای خاصی دارد و در بعضی از مراسم و تشریفات قبیلهای باید حتماً از 9 ظرف یا اشیای دیگر استفاده شود.
آدولف باستیان، مردمشناس آلمانی که در میان بومیان آفریقا زندگی کرده، درباره منشأ تقدیس فتیش گفته است: «اعتقاد به سعد و نحس برای فرد بدوی امری اساسی بود، اگر شخص در آب میافتاد و با چنگ انداختن به شاخه درختی، که روی آب آویزان بود، خود را نجات میداد این واقعه اثر عجیبی در روحیه وی میگذاشت. در چنین حالی احساسات فرد معنای عظیمی به خود میگرفت و فرد آن احساسات را معطوف به چیزی مینمود که مایه نجات او شده، یعنی شاخه درخت صاحب قدرت و اهمیت و غرابتی مرموز میشد. درست مانند کودکی که تیلهای را بارها در بازی ببرد در نتیجه که آن را خوشیمن و سعد میشمرد. این اساس روانی فنیشیزم است».
3ـ آنیمیسم: (Animism) آنیمیسم یک نوع پنداشت و شیوه اعتقادی عمیق است که در بسیاری از مناطق قاره آفریقا رواج داشته است. از لحاظ واژهشناسی Animism به معنای جان و روان است. آنیمیسم به معنای روحپرستی، روحپنداری، اعتقاد به ارواج و جانگرایی در فارسی به کار رفته است.
در مورد آنیمیسم بحثهای فراوانی وجود دارد. این آیین در تحولات و تطورات زمانی شکلهای متعدد و متنوعی پیدا کرده است. در تفکر انسانهای بدوی، خیالپردازی و احساسات عاطفی بر عقلانیت برتری دارد. بر همین مبنا همه جا را پر از ارواح و شیاطین میبیند که بر زندگی او سایهای وسیع انداخته است. علت این امر آن است که در زندگی انسان ابتدایی، پرسشهای اساسی و حیاتی پاسخهایی آرامبخش و سودمند در برندارد، چراکه دانستههای ذهنی در جریان رشد و تکوین معرفت در مراحل ابتدایی و عامیانه قرار دارد. در واقع انسانهای بومی در هر مسیر انحرافی و در برابر هر پدیدهای که قرار میگیرند آن را با کمک ارواح و همخوانی با آن میسنجند.
مبانی اساسی آنیمیسم را در سه محور میتوان برشمرد: الف) اعتقاد به ارواح؛ ب) اعتقاد به مانا؛ ج) اعتقاد به سحر و جادوگری.
الف) اعتقاد به ارواح: جامعهشناسان معتقدند منشأ اعتقاد به ارواح در فرهنگهای ابتدایی مسیر تکاملی را پیموده است. در ابتدا انسانهای ابتدایی به علت نادانی و عدم رشد فکری، بر مبنای احساسات و عاطفه پدیدههای طبیعی را دارای روح تلقی میکردند. از دیدگاه آنان، بسیاری از اتفاقات و جریانات طبیعی مثل آتشفشان، رعدوبرق، رشد و نمو گیاهان و … معلول اراده ارواح تلقی میشد. علاوه بر اینها بومیان آفریقا بر این باور بودند که تعدادی ارواح آزاد (مانند اجنه) در چشمهها و کوهها و … سرگردانند. قبایل «دوجون» و «بانتو» در آفریقا روح را عبارت از جسم سیال و کهربایی میشمارند که جای آن در بدن، خون است و دارای قدرتی است که میتواند از جسمی به جسم دیگر، از جایی به جای دیگر به سرعت منتقل شود. وقتی روحی از بدن صاحبش جدا شود، موجود خطرناکی میشود. قبایل «بامیا» در آفریقا، معتقدند که روح هرکس شبیه سایه اوست و مانند همزاد همیشه همراه صاحبش است و شکل آن همان سایه و تصویر عکسی است که در آب منعکس میشود. عموماً قبایل بومی پیرو آنیمیسم، معتقدند که روح در بدن هرکسی عاریه است و همیشه میکوشد که از آن فرار کند، از این رو، از منافذ بدن صاحبش خارج میشود، به خصوص از راه دهان و بینی و گوشها. از این جهت بعضی قبایل مانند «سلبها (Celebs) » بینی و ناف و منافذ دیگر شخص مریض را مسدود میکنند.
ب) اعتقاد به نیروی «مانا»: در مورد مانا قبل از هر توضیحی ذکر این نکته ضروری است که اعتقاد به «مانا» در آیین توتمیسم پیشرفته هم وجود دارد.
مانا به طور کلی چه در آئین توتمیسم، چه در آئین آنیمیسم به معنای نیروی غیرمادی، کلی و نامشخص است که به همه چیز تحریک و حیات میبخشد و ممکن است در همه چیز باشد. اما مفهوم اختصاصی مانا در آنیمیسم این است که اگر در چیزی بیشتر متمرکز باشد آن چیز دارای نیرو و خاصیت جادویی زیادی خواهد بود. بنابراین، در آنیمیسم جادوگران میکوشند که نیروی بیشتری کسب کنند تا نیروی جادویی آنها، برای غلبه بر دشمن و تسخیر ارواح شر، زیادتر شود.
بر همین مبنا، سوءاستفاده از مانا در آنیمیسم بیشتر از توتمیسم بوده است چراکه مانا در جانگرایی در مسیر سحر و جادویی به کار میرود و در صورتی که در توتمیسم فقط به عنوان نیروی محرکه در اشیاء و جانداران شناخته شده است.
ج) اعتقاد به سحر و جادوگری: در آنیمیسم اعمال سحر و جادوگری دو کارکرد داشته است: اول آنکه ارواح شیاطین و دشمنان را از افراد معتقد به آیین دور کنند. دوم آنکه به وسیله سحر و جادو اخبار و حوادث آینده را پیشگویی کرده و انسانها را نسبت به محیط و وضعیت آیندهشان باخبر سازند.
در این باره ویل دورانت که تحقیقات گستردهای انجام داده میگوید: «هنگامی که انسان اولیه عالمی از ارواح برای خود ساخت، بدون آنکه ماهیت واقعی و تمایلات آنها را بداند، درصدد برآمد خشنودی آنها را جلب کند و از آنها در امور خود استمداد جوید، به این ترتیب است که به جانگرایی برای اشیاء که ریشه دیانت اولیه است، عامل دیگری (سحر و جادو) افزوده شد و این سحر به منزله روح شعائر دینی به شمار میرود».
4ـ دین یوروباها: (Yoroubas) یوروباها یکی از مهمترین طوایف آفریقایی هستند که در نیجریه زندگی میکنند. این دین بومی از دورانهای باستان تا به امروز طرفداران زیادی داشته است. امروزه به واسطه حضور گسترده دین مسیح و اسلام، این دین روبه زوال نهاده است، اما فرهنگ یوروبایی بر مردم این منطقه تأثیر فراوانی گذاشته که همچنان پابرجاست.
مردمشناسان، یوروبا را شاخهای از آنیمیسم قلمداد میکنند که اصول و ویژگیهای اساسی آن در بسیاری از نقاط آفریقا تأثیر شگرفی داشته است. از جامعه یوروبایی، روایتهای مبتنی بر احساس شنیده میشود که در میان مردم آفریقایی زبانزد خاص و عام است و عموماً آنها را برای فرزندانشان بازگو میکنند. مثلاً در باب سرآغاز هستی چنین نقل میشود: «در ابتدا فقط آسمانهایی که در بالای سر و سرزمینی لمیزرع و پوشیده از آب در زیر آن وجود داشته است. گروهی از موجودات به نام اریشا بر این فضا و مکان حکومت میکردند. یکی از اریشاها به نام اولورون بر آسمانها و دیگری، الهه مؤنثی به نام اریشااولوکون بر زمین لمیزرع پایین فرمان میراند.
روزی اولورون به یکی از اریشاها به نام اوباتالا فرمان داد که زمین را خلق کند. به اوباتالا صدف یک حلزون، که شامل مقداری خاک نرم بود و مرغی که پنج انگشت داشت و یک کبوتر داده شد. در وقت پایین آمدن، وی خاک نرم را پخش کرده . مرغ و کبوتر را گذاشت تا آن را با پنجههای خویش خراشیده و از اطراف پهن کنند و سپس خود به آسمانها بازگشت. طولی نکشید که آن خاک بخش عظیمی از آب روی زمین را فراگرفت و به خاک محکمی تبدیل شد. پس از مدتی، اولورون آفتابپرستی را فرستاده تا مخلوق تازه را بازرسی کند. آفتابپرست آن را برای زندگی، مناسب اعلام کرد. نقطه مشخصی که این مخلوق جدید در آن وجود یافت به نام ایفه نامیده شده؛ محل زندگی انسانهای بدوی و نامی که افراد قبیله یوروبا برای شهر مقدس خویش انتخاب کردهاند. اوباتالا، اولین اشکال و صور انسانی، اعم از زن یا مرد را قالبریزی کرد. در صورتی که اولورون به ایشان حیات و زندگی بخشید.
سپس آنها را فرستادند تا در زمین سکنی گزینند و ابزار و آلاتی هم که برای کار و کشت و زرع زمین لازم بود در اختیارشان قرار دادند. به زودی جامعهای به وجود آمد و اوبانا پادشاه آن شد. بعدها وی تصمیم گرفت به آسمانها مراجعت کند، جایی که با توصیفاتی که او از زمین ارائه میکرد بسیاری از اریشاها را قانع ساخت تا به زمین نزول کرده و در میان مردم زندگی کنند. اولورون به این اریشاها دستور داد که به کمک نژاد انسانی شتافته و درواقع محافظ و نگهبان ایشان باشند. مطابق این داستان، ساختن کره زمین چهار روز طول کشید و روز پنجم به عنوان روز تعطیلی برای پرستش اولورون، هستی متعال کنار گذاشته شده است».
اصول اساسی دین یوروبا: به طور کلی گفتمان اصلی این دین که در طول سالها حفظ شده در چند مورد قابل تأمل و بررسی است.
الف) یوروباها به خدایی برتر به نام «اولورون» (Olorun) اعتقاد دارند و او را سرور و افضل آفرینش میدانند. این خدا با عظمتتر و پرتوانتر از آن است که فقط پرستش کنند، بنابراین تنها کاری که برایش میکنند دعا و ثناست. اما نکته حائز اهمیت درمیان این مردم، این است که آنها به خدایان فراوانی اعتقاد دارند که در سطوح میانی بین اولورون (خدای برتر) و مردم در حرکت و گردشند.
ب) یکی از این خدایان میانی «اوباتالا» (Obatala) نامیده میشود. او بر زمین فرود آمد تا زنهای نازا بارور شوند. او خدای پاکیهاست و رنگ سفید نشانه اوست. در معبد اوباتالا باید آب همواره فراهم باشد. شراب و روغن نخل خرما به مزاجش نمیسازد و او تاب شنیدن نامشان را هم ندارد.
ج) اورون میلا (Oranmila) رایزن و مشاور اوباتالاست. کار او رفت و آمدهایی پیدرپی بین زمین و آسمان است. پیامآور به عالم غیب است. آدمیان را رهبری میکند تا سرنوشت خود را به انجام رسانند.
د) اوگون (Ogun) رئیس خدایان است. در دوران قدیم برای او انسان را قربانی میکردند. معتقدان به این دین در پای درخت مقدس به نیایش او مشغولند و به عکس اوباتالاها شراب، روغن نخل و … پیشکش او میکنند.
و) از مسائل قابل توجه در این دین که به نسبت سایر ادیان بومی پیشرفتهتر به نظر میرسد، اعتقاد به زندگی پس از مرگ است. در فرهنگ یوربایی فرد مرده پس از گذشتن از یک رودخانه و پرداخت هزینه قایقرانی که او را به آن سمت برده، با توجه به خوبیها و بدیهای انجام داده به بهشت یا جهنم میرود. یوروباییها به تن فرد از دنیا رفته بهترین لباسها را میپوشانند و با اجرای مراسمی که شامل رقص، جشن و پایکوبی است با وی خداحافظی میکنند. اما این خداحافظی به معنای قطع ارتباط با نیاکان نیست. بلکه اینها معتقدند که روح فرد مرده در هر شرایطی با زندگان به سر میبرد.
ه) یوروباها بر این باورند که رودها، بادها، کوهها و برخی درختان آکنده از جن و پریاند. آنها برای آرام کردن ارواح، جن و پری دست به دامان جادوگران میشوند. آنها با مراسم و تشریفات خاص و استفاده از طلسم و جادو شر و بدیها را از یوروباها دور میکنند.
تحولات تاریخی نشان میدهد که در کنار بسیاری از ادیان بومی، دین مسیحیت و اسلام دو ستون اصلی فرهنگ معنوی آفریقا را تشکیل میدهند. البته از وجود برخی پیروان یهود، بودایی و هندو در بعضی از کشورهای آفریقا نمیتوان چشم پوشید. از قرن دهم و یازدهم میلادی به بعد که اسلام گسترش چشمگری در قاره آفریقا به خصوص بخشهای جنوبی پیدا کرد تا امروز این جریان ادامه داشته است. هماکنون در کشورهای شمال، غرب و شرق آفریقا مسلمانان در اکثریت به سر میبرند.
مسیحیت قطبی نیز در اتیوپی و مصر مرسوم بوده اما تعاملات آفریقائیان با اروپائیان در قرن 19 و 20 اشکال دیگر مسیحیت مانند کاتولیک و پروتستان را در این خطه ترویج کرده است. در شرایط فعلی نقاط عمده حضور مسیحیت در مناطق مرکزی و جنوبی این قاره است.
شایان ذکر است که حضور گسترده این دو دین، سبب تضعیف آیینهایی چون آنیمیسم نشده است. براساس آخرین آمارها در تانزانیا و زیمباوه جمع کثیری از آفریقائیان به این دین گرایش و اعتقاد دارند. اما طبیعت و پیوستگی ادیان در طول قرون متمادی دچار انقطاعهای اساسی شده به طوری که نظام ارزشهای قبیلهای، الگوهای خانواده، نظام تعلیم و تربیت و … دستخوش تحول ساختاری شده است. تطبیق دادن مفاهیم و مضامین موجود در آنیمیسم سنتی با جانگرایی امروز قابل مقایسه نیست. بههرحال اعتقاداتی وجود دارد که گروههای آفریقایی را قادر ساخته مبتنی بر وحدت، همبستگی و انسجام حرکت کنند. هرچند در برخی اوقات کشمکشها و درگیریهایی شکل گرفته است. در سالهای اخیر تبلیغات بسیار منفی علیه نظام ارزشهای آنیمیستها سبب گردید در نقاطی همچون شمال کامرون، آنیمیستها به میل خود به مسیحیت بگروند یا در بعضی مناطق افراد ترجیح دهند خود را مسلمان یا مسیحی معرفی کنند تا آنیمیست و …
منابع:
1ـ دکتر یوسف فضایی، بنیانهای اجتماعی، دین، انتشارات چاپار، 13.
2ـ دکتر جمشید آزادگان، ادیان ابتدایی تحقیق در توتمیسم، نشر میراث ملل، 1372.
3ـ جمعی از نویسندگان، جهان مذهبی دو جلد، ترجم+ه دکتر عبدالرحیم گواهی، نشر فرهنگ اسلامی، 137.
4ـ میشل مالرب، انسان و ادیان، ترجمه مهران توکلی، نشر نی، 1379.
5ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن مشرق زمین، گاهواره تمدن، جمعی از مترجمان، انتشارات علمی و فرهنگی.
6ـ ژان پل ویلم، جامعهشناسی ادیان، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، انتشارات تبیان، 1377.
7ـ ملکم همیلتون، جامعهشناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات تبیان، 1377.
8ـ ابوالحسن تنهایی، جامعهشناسی در ادیان، انتشارات بهاباد، 1378.
9ـ جولی اسکات، دین و جامعهشناسی، ترجمه افسانه نجاریان، 1382.
10ـ جمعی از نویسندگان، ادیان جهان باستان، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372.
11ـ عباس جعفری، گیتاشناسی نوین کشورها، 1382.
12ـ 2002ـ 2001؛ 2000ـ1999، The World Guide.
13ـ 180 Bise, Franz, The origin of totemism, American Anthropologist, Vol
14ـ Relgion Africa (internet)
15ـ 1999، Animism in Africa by Dr Harrison